- گند دهان
- کسی که دهان وی بوی بد دهد: اسد (دلالت کند بر)، . . گند دهان
معنی گند دهان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدبویی دهان
کسی که دهانش بوی بد بدهد
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
کسی که دهان وی بوی بد دهد: اسد (دلالت کند بر)، . . گند دهان
گند دهانی
متکبر بد دماغ: گفت: حالا تو هم برای من ناز میکنی ک راستی که تازگیها خیلی گند دماغ شده ای
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
بدبویی دهان گنده دمی
فحش دهنده نا سزا گوینده
خزانه، گنجینه، جای نگه داری گنج، برای مثال همه گنج این گنج دان آن توست / سر و تاج ما هم به فرمان توست (نظامی۶ - ۱۱۱۲)
جای نگهداری گنج گنجینه مخزن: ازان گنج دان کان همه گنج داشت نه خود بر گرفت و نه کس را گذاشت. (نظامی)